نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران در جستجوی پدر , ,
:: بازدید از این مطلب : 805
|
امتیاز مطلب : 324
|
تعداد امتیازدهندگان : 115
|
مجموع امتیاز : 115
تاریخ انتشار : 9 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران در جستجوی پدر , ,
:: بازدید از این مطلب : 1262
|
امتیاز مطلب : 172
|
تعداد امتیازدهندگان : 52
|
مجموع امتیاز : 52
تاریخ انتشار : 7 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

اطلاعیه ی جدید دانشگاه ازاد!!!!!!!!!!!!!!!...بخونید

و بخندید جالبه...........!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!.



:: بازدید از این مطلب : 1216
|
امتیاز مطلب : 119
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 7 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

اطلاعیه جدید دانشگاه آزاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بخونید و بخندید

امروز رفتم برای انتخاب واحد تو سایت دانشگاه
دیدم حراست گفته حتما این مطلب رو بخونید
برای شما هم می زارم نظرتون رو بگید

بخشنامه بسیار مهم آیین نامه انضباطی دانشجویان
فرستادن در 2010-09-13

باسمه تعالی

مصوبه جلسه 197 شورای اسلامی شدن دانشگاه ها و مراکز آموزشی

طرح مصادیق پوشش (مجاز و غیر مجاز) ویژه دانشجویان در تبیین تبصره 3/د ماده 6

آیین نامه انضباطی دانشجویان (مصوب جلسه 358 شورای عالی انقلاب فرهنگی مورخ 14/6/74)

1-پوشش در دانشگاه

1-پوشش مختص محیط آموزشی دانشگاه (کلاسها ، سفرهای مطالعاتی ، اردو ، سلف ، داخل سرویسها و ...)

1-1-لباس

1-1-1-لباس ها همواره باید ساده و آراسته ، با وضعیت مناسب و در شأن دانشگاه بوده و با لباسهای سایر محیط ها نظیر جشن ها ، محیط های تفریحی ورزشی ، استراحت و ... متفاوت و به دور از مدهای افراطی باشد.

1-1-2- رنگ لباس ها باید متعادل بوده و تند و زننده نباشد و موجب جلب توجه نگردد.

1-1-3- لباس های مورد استفاده در دانشگاه باید از مصادیق لباس های غیر مجاز نباشد.

1-2- کفش و جوراب

1-2-1- کفش ها باید ساده و در خور شأن و منزلت دانشگاه باشد.

1-2-2- کفش های صندل و دمپایی ، پاشنه های خیلی بلند (بالای 5 سانتی متر) ، پوتین های بلند (تا زانو) در صورتی که با شلوارک پوشیده شود و کفش هایی که در مهمانی ها و مجالس ویژه استفاده می گردد ، نباید پوشیده شود.
1-2-3- پوشیدن جوراب در محیط های آموزشی لازم می باشد.

1-2-4- رنگ جوراب ها و کفش ها باید متعادل بوده ، تند و زننده نباشد.

1-3- جواهرات و زیور آلات

جواهرات و زیور آلات مورد استفاده در محیط آموزشی باید از مصادیق مجاز (مانند حلقه ازدواج ، ساعت و ...)

1-4- مواد معطر
استفاده از مواد معطر ملایم مجاز است.

1-5- آرایش و ترکیب ظاهری

1-5-1- بهداشت و پاکیزگی فردی شرط لازم برای دانشجویان می باشد.

1-5-2- آرایش هایی که جنبه زیبایی و جلب توجه دیگران را دارد در محیط آموزشی ممنوع می باشد. (مثل استفاده از پروتز و ژل برای پسران و لوازم آرایشی برای دختران)

1-5-3- طول ناخن ها باید مناسب بلشد. استفاده از لاک ، ناخن مصنوعی و جواهرات ناخن ممنوع می باشد.

1-5-4- آرایش و پیرایش موها باید مناسب با شأن دانشگاه باشد.

2- پوشش مختص بخش های بالینی و حرفه ای و آزمایشگاهی

2-1- پوشیدن لباس فرم در بخش های بالینی و حرفه ای ضروری و لازم می باشد.
2-2- پوشیدن لباس های فرم خیلی تنگ مجاز نمی باشد.

2-3- ضخامت لباس های فرم باید به گونه ای باشد که از ورای آن لباسهای زیر جلوه نمایی ننماید.(از پوشیدن لباس زیر به تنهایی و یا لباس های رکابی و حلقه ای که قسمتی از بدن مشخص می شود باید خودداری گردد.)

2-4- لباس ها باید تمیز و مرتب باشد ، بالاخص لباسهایی که در محیط بیمارستان و یا ... استفاده می گردد.

2-5- پوشیدن جوراب با ضخامت مناسب و کفش با پاشنه مناسب لازم وضروری است.

2-6- استفاده از جواهرات و زیور آلات در محیط های بالینی ، کارآموزی و کارورزی می بایست از مصادیق جواهرات و زیورآلات مجاز باشد.

2-7- استفاده از عطر و ادکلن با بوهای تند در بخش های بالینی و تشخیص ، ممنوع می باشد.

2-8- استفاده از آرایش صورت و بلندی ناخن ها در بخش های بالینی و تشخیص ، ممنوع است .


ماده 2- مصادیق البسه ، متعلقات وابسته به البسه و ... (غیر مجاز)

1- مصادیق غیر مجاز برای دختران
1-1- استفاده از کلاه بدون مقنعه ممنوع می باشد.

1-2- نپوشاندن کامل موی سر ، گردن ، سینه و هر جای دیگر بدن جز صورت و دست ها تا مچ (مانند استفاده از روسری های نازک و کوتاه ، استفاده از جوراب نازک و ...)

1-3- استفاده از دامن ممنوع می باشد به استثناء افراد خاص (بیمار ، باردار)

1-4- استفاده از شلوارهای چسبان و کوتاه و شلوارهایی که تعمدا پاره یا وصله داشته باشد ممنوع می باشد.

1-5- استفاده از طلا و جواهرات که مستلزم سوراخ کردن قسمتی از بدن به جز گوشواره (نظیر بینی ، زبان ، ابروو...)

1-6- بلند بودن ناخن بیش از معمول ، استفاده از ناخن مصنوعی ، استفاده از جواهرات ناخن یا طرحهای هنری روی ناخن ، استفاده از لاک ناخن در محیط آموزشی ممنوع می باشد.

1-7- استفاده از جواهرات و زیور آلات غیر معمول (مانند استفاده پازیت (زنجیر پا) و انگشتر در پا و نگین های دندان و ...)

1-8- آرایش صورت و مو به طور غیر متعارف (مثل تاتو کردن (لب و چشم)، بافتن مو ، درست کردن مو به صورت تیغ تیغی و ...)

1-9- مانتوهای نامناسب (مانند: مانتوهای کوتاه بالاتر از زانو ، مانتوهای تنگ و چسبان ، کت و پیراهن مردانه که حجم بدن کاملا مشخص باشد ، مانتوهای با رنگ زننده و تند و ...)


2- مصادیق غیر مجاز برای پسران دانشجو
2-1-استفاده از کراوات و پاپیون از هر نوع

2-2-استفاده از البسه زنانه ، شلوارهای کوتاه ، چسبان ، تنگ و نازک و شلوارهایی که تعمدا پاره و وصله داشته باشند.

2-3-استفاده از زیور آلات ، گردن بند ، زنجیر ، مچ بند ، دست بند ، گوشواره ، لاک و انگشتر طلا (به اسثناء حلقه ازدواج)

2-4- استفاده از رنگ ها و آرایشهای مو به صورت تند و زننده (مش کردن ، فر کردن ، بافتن و ...) بلند بودن مو بیش از حد معمول به طوری که از یقه لبس پایین تر بیاید و ... ممنوع می باشد.
2-5- استفاده از کلاهای نامتناسب با محیط دانشگاه
2-6- برداشتن ابرو ، تاتو و رنگ کردن

2-7- لباسهای اندامی مردانه ، تنگ و چسبان آستین خیلی کوتاه مانند حلقه ای ، رکابی و ...



3- مصادیق غیر مجاز برای دختران و پسران دانشجو

3-1- مچ بندهای (دست و پا) غیر متعارف که دارای نقوش زننده علایم گروههای ضد اسلام و ضد انقلاب و ضد اخلاق و یا رنگ دار ، پولک دار ، چراغ دار ، قفل دار ، زنجیر دار و ... می باشند.

3-2- استفاده از پیشانی بند ، شال و دستمال گردن ، کمربند ، انگشتر و کیفهایی که دارای نقوش و نوشته هایی با حروف لاتین و زننده و یا دارای علامت گروه های ضد اسلام ، ضد انقلاب و ضد اخلاق باشند.

3-3- استفاده از لباسهایی که روی آن تصاویر زن ، الفاظ رکیک ، عبارات عاشقانه و مبتذل ، تصاویر مستهجن ، تصاویر فکاهی و پوچ و بی معنا ، شعارهای قومی و نژادی ، آرم و نشانه های ضد اسلام و ضد انقلاب و ضد اخلاق و گروهای ضد اسلام ، ضد انقلاب و ضد اخلاق و گروه های خاص حاوی تبلیغات تجاری که بر اساس هنجارهای اجتماعی می توانند زننده یا توهین آمیز تلقی شوند یا محیط آموزشی را خصمانه سازند و گروه های خاص انحرافی از جمله رپ ،هوی و ... ممنوع است.

3-4- در نواحی قابل رویت بدن نباید خالکوبی وجود داشته باشد و در صورت وجود ، حتی الامکان باید پوشیده شوند.
3-5- تاتو صورت (لب و چشم)


:: موضوعات مرتبط: دانشگاه ازاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 685
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 7 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران در جستجوی پدر , ,
:: بازدید از این مطلب : 1170
|
امتیاز مطلب : 108
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 7 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران در جستجوی پدر , ,
:: بازدید از این مطلب : 1244
|
امتیاز مطلب : 95
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 7 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران در جستجوی پدر , ,
:: بازدید از این مطلب : 700
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : 7 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

عکسهای زیبای در جستجوی پدر دیدن کنید



:: بازدید از این مطلب : 1120
|
امتیاز مطلب : 318
|
تعداد امتیازدهندگان : 97
|
مجموع امتیاز : 97
تاریخ انتشار : 6 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران در جستجوی پدر , ,
:: بازدید از این مطلب : 472
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 5 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران در جستجوی پدر , ,
:: بازدید از این مطلب : 508
|
امتیاز مطلب : 87
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 5 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران در جستجوی پدر , ,
:: بازدید از این مطلب : 504
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 6 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران فرار از زندان , ,
:: بازدید از این مطلب : 536
|
امتیاز مطلب : 161
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 4 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران فرار از زندان , ,
:: بازدید از این مطلب : 708
|
امتیاز مطلب : 129
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 4 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران فرار از زندان , ,
:: بازدید از این مطلب : 538
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 3 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران فرار از زندان , ,
:: بازدید از این مطلب : 537
|
امتیاز مطلب : 122
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 3 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران فرار از زندان , ,
:: بازدید از این مطلب : 569
|
امتیاز مطلب : 99
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 3 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران فرار از زندان , ,
:: بازدید از این مطلب : 592
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : 3 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

بیوگرافی و عکس های دکتر سارا در سریال فرار از زندان

 

 
 

نام اصلی : Sarah Wayne Callies

 

سارا وین کالایز (زاده ۱ ژوئن ۱۹۷۷) بازیگر آمریکایی است که بیشتر به‌خاطر ایفای نقش دکتر سارا در سریال فرار از زندان شناخته شده‌است.

او در هاوایی بزرگ شده و والدینش هردو در دانشگاه هاوایی به عنوان پرفسور مشغول به کار هستند. سارا خود فارغ التحصیل رشته هنرهای زیبا از هنرستان تئاتر ملی دنور است. سارا بازیگری را از سال ۲۰۰۳ با بازی در سریالهای تلوزیونی آغاز کرده اما بیشتر مردم او را بخاطر بازی در نقش دکتر سارا در سریال فرار از زندان میشناسند. او در سال ۲۰۰۲ با یکی از همکلاسیهایش بنام جاش وینترهالت ازدواج کرده است. آنها یک دختر یک ساله و ده ماهه به نام کیلا دارند

 

خلاصه کلی:

نام:سارا وین کلایز

محل تولد:هاوایی ملیت:امریکایی

پدر مادرش هر دو پرفسور هستند

سال شروع به فعالیت:۲۰۰۳

نام همسر:جاش وینترهالت

 

 

بیوگرافی مایکل اسکوفیلد در سریال فرار از زندان

 

 

ونت وُرث میلر (به انگلیسی: Wentworth Earl Miller III) متولد ۲ ژوئن ۱۹۷۲ در انگلستان [۱]هنرپیشهٔ امریکاییِ بریتانیایی‌تباری است که در پی ایفای نقش «مایکل اسکوفیلد» در سریال فرار از زندان که از شبکهٔ تلویزیونی «فاکس» پخش شد، شهرت بسیاری پیدا کرد.او دو خواهر به نام های گیلیان و لی دارد.

  اوایل زندگی

 

میلر در «چیپینگ نورتون، آکسفوردشر انگلستان» به دنیا آمد. او فرزند «جوی ماری پالم» دبیر آموزش استثنایی و «ونت ورث ارل میلر دوم» وکیل و معلم است. پدرش هنگام تولد وی از طریق بورسیهٔ رودز، در دانشگاه آکسفورد تحصیل می‌کرد. او می‌گوید که پدرش از تبار آفریقایی ـ امریکایی، جاماییکایی، بریتانیایی، آلمانی و یهودی و مادرش از تبار روسی، فرانسوی، هلندی، سوری و لبنانی است. هنگامی که یک ساله بود، خانواده‌اش به «پارک اسلوپ، بروکلینِ نیویورک» نقل مکان کردند. بنابراین تابعیت دو گانهٔ خود را حفظ کرد. دو خواهر به نامهای «گیلیان» و «لی» دارد. در بروکلین به دبیرستان «میدوود» رفت و به عضویت گروه تولیدات سالانهٔ موسیقی «سینگ!» درآمد که در میدوود آغاز به کارکرده بود. در مقطع کارشناسی ادبیات انگلیسی از دانشگاه «پرینستون» فارغ‌التحصیل شد و در حین تحصیل در آنجا، به عضویت گروه «پرینستون تایگر تونز» و باشگاه «کوآدرانگل» درآمد.

 حرفه

در سال ۱۹۹۵به لس‌آنجلس رفت تا حرفهٔ هنرپیشگی را دنبال کند. او در توصیف راه پر پیچ و خمی که در مسیر ستاره شدن طی کرده، چنین می‌گوید: «راه درازی در پیش رو داشتم که با ناکامی، شکست و موانع بسیاری همراه بود؛ اما هرگز نتوانستم از آن دست بکشم. هنرپیشگی برای من به منزلهٔ هوا برای تنفس است. بنابراین کاری بود که باید انجام می‌دادم.»

ایفای نقش «دیوید» حساس و درونگرای سریال تلویزیونی «داینوتوپیا»، نخستین حضور میلر در قالب نقش اصلی به حساب می‌آید. پس ازظاهرشدن درتعدادی نقش فرعی در تلویزیون، در سال ۲۰۰۳، در فیلم «ننگ بشری» به عنوان جوانیِ شخصیت «کولمن سیلک» آنتونی هاپکینز، ایفای نقش کرد و در قالب نقش فردی که با گذشتهٔ خود در حال مبارزه است، قاطعانه به عنوان مرکز اصلی فیلم شناخته شد. میلر به صورت گسترده‌ای روی نقش کار کرد به طوری که برای به تصویر کشیدن شخصیت «سیلک» در قالب یک بوکسور علاوه بر کندوکاو شخصیت آنتونی هاپکینز، اقدام به گرفتن رژیم غذایی چهار ماهه کرد. او به طور کلی خاطرات شیرین بسیاری از این تجربیات دارد و به گفتهٔ [تونی موریسون] در رمان معشوق: «شرحیات متعلق به شارح‌اند، نه مشروح.»

ایفای نقش «گیج پترونزی» دانش‌آموزی که به هیولای دریایی تبدیل می‌شود، در سریال «بوفی، قاتلِ خون‌آشام» (۱۹۹۸) اولین حضورش در تلویزیون بود.

در سال ۲۰۰۵ برای بازی در نقش «مایکل اسکوفیلد» در سریال فرار از زندان شبکهٔ تلویزیونی فاکس انتخاب شد. او نقش برادر مهربانی را بازی کرد که نقشهٔ پیچیده و دقیقی را برای رهایی برادرش «لینکولن باروز» دامینیک پرسل از اعدام به جرمی که مرتکب نشده بود، طراحی می‌کند و با اجرای بی‌نظیرش جایزهٔ بهترین بازیگر سریالهای هیجانیِ «گلدن گلاب»(۲۰۰۵) را از آن خود کرد.

میلر در دو موزیک ویدئوی ماریا کری که «برت رتنر» کارگردان اپیزود آغازین (Pilot) از سریال فرار از زندان کارگردانی آنها را به عهده داشت، در نقش مهمان حضور پیدا کرد. «رتنر» ایدهٔ استفاده از میلر در موزیک ویدئو را مطرح کرد و بعد از نشان دادن عکس او به «کری» و موافقت وی، هردو پروژه همزمان فیلمبرداری شد. بنابراین امکان حضور توأم در هر دو پروژه را به دست آورد. او در این باره می‌گوید: «ماریا چهره‌ای جهانی است. همکاری دو روزه‌ای که در این پروژه با هم داشتیم، به من فرصت بیشتری برای دیده شدن داد و از این بابت سپاسگزارم.»

میلر پس از «فرار از زندان» به عنوان بازیگر مهمان در فصل یازده سریال تلویزیونی “ Law and Order” حضور پیدا کرد.

  فیلم شناسی

  • ۱۹۹۷: بوفی، قاتل خون آشام ( Buffy the Vampire Slayer )، (سریال تلویزیونی).
  • ۲۰۰۰: عامه‌پسند (Popular )، (سریال تلویزیونی).
  • ۲۰۰۲: داینوتوپیا (Dinotopia)، (سریال تلویزیونی).
  • ۲۰۰۳: ننگ بشری (فیلم)(the Human Stain).
  • ۲۰۰۳: زیر زمین (Underworld).
  • ۲۰۰۵: اعتراف (the Confession)، (فیلم کوتاه ).
  • ۲۰۰۵: نهان (Stealth).
  • ۲۰۰۵: نجواگر روح (Ghost Whisperer)، (سریال تلویزیونی).
  • ۲۰۰۹ـ ۲۰۰۵: فرار از زندان (Prison Break)، (سریال تلویزیونی).

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران فرار از زندان , ,
:: بازدید از این مطلب : 1650
|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : 2 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

معرفی کوتاه بازیگران اصلی «فرار از زندان»

عکسهای زیبای فرار از زندان،و بیوگرافی انها، حتما

 

دیدن کنید

 

پشیمون نمی شین...



:: بازدید از این مطلب : 1028
|
امتیاز مطلب : 167
|
تعداد امتیازدهندگان : 59
|
مجموع امتیاز : 59
تاریخ انتشار : 2 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

معرفی کوتاه بازیگران اصلی «فرار از زندان»

هم سلولی مایکل، به شدت برای دیدن نامزدش بال بال می‌زند. اول‌ها بدجوری با نقشه مایکل مخالف بود اما بعد از این که دید نامزدش دارد از دستش می‌پرد، پایه کار شد. کشیک دادن و...

 شخصیت‌ها
نقش: لینکلن براوز
بازیگر: دامنیک پورسل/ دوبلور: محمود قنبری

«آش نخورده و دهن سوخته»؛ این بهترین تعریفی است که می‌شود از وضعیت لینکلن داشت. او به جرم قتل برادر معاون رئیس جمهور به زندان فاکس ریوز فرستاده شده تا بعد از چند ماه آویزانش کنند. آخرین روزهای عمرش را در آنجا آب خنک به بدن می‌زند. توطئه ای که برای لینکن درست شده از آن توطئه‌هایی است که مولای درزش نمی‌رود.
 

نقش: ورونیکا دانوان
بازیگر: رابین تانی/ دوبلور: مینو غزنوی
دوست دوران کودکی لینکن و مایکل که حالا وکیل شده و می‌خواهد دوستان قدیمی‌اش را از زندان به صورت قانونی نجات بدهد. البته او از اول به بی‌گناهی لینکن اعتقاده نداشته اما بعد از دیدن اتفاقاتی که دور و برش افتاد متوجه شد که کاسه ای زیر نیم کاسه است. اما مشکل اینجاست که مقامات کاخ سفید و سیستم مافیایی آن، خفن تر از قدرت و البته قاتل‌تر و وحشی‌تر هستند.
 

نقش: لینکن براوز جی آر
 بازیگر: مارشال آلمن/ دوبلور: حسین سرآبادانی
تنها پسر لینکن؛ سرکش و لجوج مثل خیلی از ماها. سیستم خفن مافیایی سیاسی آمریکا چنان بلایی سر او می‌آورد که سرگزدان و ویلان می‌شود و دستش می‌آید نباید بی‌گدار به آب بزند.
 

نقش: فرناندو سوکیر
بازیگر: آموئوری نولاسکو/ دوبلور: حسین سرآبادانی
هم سلولی مایکل، به شدت برای دیدن نامزدش بال بال می‌زند. اول‌ها بدجوری با نقشه مایکل مخالف بود اما بعد از این که دید نامزدش دارد از دستش می‌پرد، پایه کار شد. کشیک دادن و سرک کشیدن یکی از کارهای اصلی اوست که شب‌ها انجام می‌دهد تا مایکل بتواند راه خودش را پیدا کند.
 

 نقش: تکودورتی بگ
بازیگر: رابرت نپر/ دوبلور: تورج مهرزادیان
شر مطلق با تمایلات غیر اخلاقی؛ یکی از آن زندایی‌هایی است که همیشه شر درست می‌کند و زندان را مثل آب خوردن به آشوب می‌کشاند. از هیچ چیزی و هیچ کس هم نمی‌ترسد و هر کاری که می‌خواهد انجام می‌دهد.
 

نقش: برد بلیک
 بازیگر: وید ویلیامز/ دوبلور: علیرضا دیباج
سرتق ترین افسر زندان که مو را از ماست می‌کشد بیرون. با شامه ای که او دارد به راحتی می‌تواند بوی دردسر را از هزار فرسنگی حس کند. آرزوی او ریاست زندان فاکس ریورز است؛ همه هم این نقطه ضعف او را می‌دانند. همیشه خدا هم مراقب مایکل و حرکاتش است. خوب می‌داند که مایکل و همدستانش دارند یک کارهایی انجام می‌دهند.
 

نقش: سارا تانکردی
 بازیگر: سارا وین کالیز/ دوبلور: مهرخ افضلی
دکتر زندان که از قضا دختر فرماندار هم هست و برای همین هم کلی میانه اش با پدر شکراب است. کار اصلی‌اش رفع و رجوع زندانی‌های درب و داغان شده است که همیشه خدا، مایکل یکی از آنهاست. کنجکاوی و علاقه بد دردی است که به جان سارا می‌افتد.



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران فرار از زندان , ,
:: بازدید از این مطلب : 1082
|
امتیاز مطلب : 134
|
تعداد امتیازدهندگان : 39
|
مجموع امتیاز : 39
تاریخ انتشار : 2 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 

فیلم قهوه تلخ بخرید.........!نه کپی کنید!و نه

از دوستان خود بگیرید....!



:: بازدید از این مطلب : 349
|
امتیاز مطلب : 128
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 2 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

دوست داشتم در اولين قطرات اشکم درک می کردی آنچه در وجودم بود.دوست داشتم در تمام ناباوريها و تمام بايد ونبايدها باور می کردی دردی را که سالهاست در گوشه اين دل پنهان است و با تمام خاموشيم بفهمی که در دلم غوغايی برپاست.با همه کودکيم نگاهم را ذره ای از وجودت بدانی. دوست داشتم لحظه ای با مکث خود تمام هستی را به هم پيوند می دادی و هستی را آنچنان به من می بخشيدی که ديگر اثری از آن نباشد.دوست داشتم فرياد خفه اين گل بخاک افتاده را بدست تن نااميد به باد نمی سپردی که ناگهان نه بادی می ماند نه من،دوست داشتم من هم يکی از صدها ستاره ای بودم که در کنج دلت آشيانه دارد. گر چه می دانم نور من به وسعت ستاره های ديگرت نيست.دوست داشتم گلی بودم در اوج نابودی که فقط به نبودن می انديشد و ناگهان دستی می آمد و مرا به دوباره بودن و ماندن در اين زمين خوش خيال(زمينی که عادت کرده به رهگذرانش)دعوت می کرد.ولی من هر چه با تو خنديديم،هر چه گريه کردم،هر چه احساس کردم يک شبه به فراموشی سپرده شد.نمی دانم کدام آرزو تو را صدا کرد؟!نمی دانم کدام خواهش معنای خواهش من شد؟!نمی دانم کدام شک و ترديد واژه های درد آلود مرا از يادت برد،نمی دانم چرا اين قصری را که تمام نفسهايمان در آن محبوس بود يک شبه خراب کردی؟!

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب داستانی زیبا , ,
:: بازدید از این مطلب : 427
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

ندیدم بهاری / محبت ز یاری / دلم غرق خون شد / عجب روزگاری

زندگی اجبار است .... مرگ انتظار است..... عشق یک بار است ..... جدایی دشوار هست ..... یاد تو تکرار هست

به کسی عشق بورز که لایق عشق باشه نه تشنه عشق...زیرا کسی که تشنه عشق است روزی سیراب میشود

بدون گریه خاطره روشن نمیشه شهری بود به نام عشق در آن کوهی وجود داشت بنام دوستی از آن کوهرودی جاری میشد بنام محبت این رود به مردابی میریخت بنام جدایی پس نفرین عالم بر این جدایی که غرورمرا درک نمیکند

هیچ زمان دل به کسی نبند ...... چون این دنیا این قدر کوچک است که دو تا دل کنار هم جا نمیشه ..... ولی اگر دل بستی ... هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا این قدر بزرگه ... که دیگه پیداش نمیکنی

خدایا هرکه را دوست داری به او بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است و هرآنکه را دوست تر می داری بیاموز که دوست داشتن از عشق نیز والاتر است...

زمان! به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست.... بوسیدن قول ماندن نیست..... و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست

ای همه وجود من . ای کسی که پا گذاشتی رو قلب من . ای کسی که درو بستی به روی من. درو باز کن دستم مونده لای در

مهم این نیست که تو اَد لیست مسنجرمون چند نفر اَد شدن. مهم اینه که تو قلبمون فقط 1 نفر اد شده باشه که با هم آن بشیم، باهم آرشیو زندگی رو دوره کنیم و با هم آف بشیم. امّا باید یادمون باشه پسورد دوستیمون رو جوری بسازیم که کسی نتونه هکمون کنه

شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ می زنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ولی تو اون رو نمی شناسی

بگذار که در حسرت دیدار بمیرم... در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم... دشوار بود مردن و روی تو ندیدن... بگذار بدلخواه تو دشوار بمیرم... بگذار که چون ناله مرغان شباهنگ... در وحشت و انوده شب تار بمیرم... بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب.... دربستر اشک افتم و ناچار بمیرم... میمیرم از این درد که جان دگرم نیست... تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم... تا بوده ام ای دوست وفادار تو هستم... بگذار بدانگونه وفادار بمیرم

ای دوست دلت همیشه زندان من است آتشکده عشق تو از آن من است آن روز که لحظه وداع من و توست آن شوم ترین لحظه پایان من است

عزیزم خیلی وقته دردی مونده تو دلم ..... میخوام راز عشقمو واسه همه بگم و برم

یادم می یاد روزایی که بهم قول دادی زیاد .... ولی زدی زیر قولت گفتی برو منم میام

باشه درو ببند برو بیرون بزار تنها باشم ..... توی تلاطم بغز ثانیه ها رها باشم

دستات مال من بود ولی قلبت بود از من جدا ..... چه شبهایی به خاطرت نشستم وای خدا

می خواهی بری برو به درک پس از یادمم برو .... یادت می یاد وقتی گریه کردم گفتم نرو

حالا من میرم تو هم تنها باش با دل خودت ..... ببین چیکار کردی بزار برو از یاد خودش

تمام فکرم توی چشمای تو بود .... کاشکی الان دستهات تو دستهای من بود

تمام مردم این شهر به من همواره میگن .... تو این سکوت ‌ِسرد مرگ و بهمراه دارم

همیشه نفرین من به راهت ِ ..... به دل سیاه تو نگاهت ِ

تا ابد فقط میگم خدا خدا ..... کی ِ میشه از دل تو دلم جدا

میدونم همش تو رو به عشق تو ...... میدونم چقدر شلوغه دل تو 

الهی خونه خرابت ببینم ..... تا ابد توی عذابت ببینم

دیگه از نبودنت نمی سوزم ..... دیگه حتی چشم به در نمی دوزم

برو اشک نریز با یاد دلم ..... دیگه نمی خوامت باهات نمی مونم

دیگه حتی نمی خوام اسمتو فریاد بزنم ..... مثل عاشق تو کتابها اسمتو داد بزنم

بترس از اون روز که با من چشم تو چشم بشی .... من تو فکر تو بودم تو بودی تو فکر کی ؟

خیلی ساده از من گذشتی من ساده تر میگذرم .... مثل قبل از نبودنت تو خودم نمی شکنم

میشنوم صدایی که هچوقت تو نشنیدی ... صدایی که میگفت تو از جدایی میترسیدی

آره میترسیدم ولی حالا میگم بی خیال .... حرفات تکراری شده یه حرف جدید بیار

کاش می شد ببینمت بهت بگم ..... دیگه از دیدن تو سیر دلم

کاش می شد دیگه چشمام نبیننت .... از درخت غم دیگه تو رو نچینمت

کاش می شد چشماتو گریون میدیدم .... توی تنهایی و غم دلتو خون می دیدم

کاش می شد برق چشمام بارون کنه ..... سیل غم بیاد و تو رو داغون کنه



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 543
|
امتیاز مطلب : 125
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

 

از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غزق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 542
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

کسی را که دوست داری آزادش بگذار !!! اگر قسمت تو باشد ٬ برمی گردد و گرنه ..... بدان که از اول قسمت تو نبوده است

 

حقیقت انسان به آن چه اظهار میکند نیست بلکه حقیقت او نهفته در آن چیزی است که از اظهار آن عاجز است بنابراین اگر خواستی او را بشناسی نه به گفته هایش بلکه به ناگفته هایش گوش فرا بسپار

خیال می کردی قلب من تاب شکستن را نداره* منتظری بازم دلم پیش دلت کم بیاره * مرام من توی عاشقی یک دلی و صداقته * وقتی میگم نوکرتم این آخر رفاقته

هر وقت بعد از 120 سال رفتی اون دنیا خواستی از روی پل صراط رد شی بهت گفتن یکی حلالت نکرده .... بدون اون منم که می خوام به این بهونه یه باره دیگه ببینمت

عشق کلید شهر قلب است به شرط آن که قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود

 

عاشقانه ترین نگاهم را روی قایقی از باد نشانــــدم و پارو زنان سوی تو فرستارم وقتی به ساحل نگاه تو رسیـــــــد تو چشمانت را بستی و قایقم غرق شد

عشق چیست؟ حدیثی است که با نگاه آغاز می شود با لبخندی شیرین می شود با بوسه ای به اوج می رسد وبا اشکی پرازاندوه به پایان می رسد

ای کاش خواننده بودم و از تو میخواندم ای کاش نویسنده بودم و ازتو مینوشتم ای کاش نقاش بودم و تو را نقاشی میکردم ای کاش راننده بودم و با تو همسفر جاده ها بودم ای کاش ستاره بودم و در تو جای داشتم ای کاش آهنگ بودم و تو شعرم بودی ای کاش من ساعت بودم و تو عقربه هایم بودی ای کاش در قلبت جا داشتم تامیدانستی که چقدر دوستت دارم

دلمو دادم به تو،تا(ما)بشیم دلمو دادم به تو،تا دیگه تنها نباشم دلمو دادم به تو،چون تو چشات دریارودیدم دلمو دادم به تو،تاهمه وقت یارهمیشگیم باشی دلمو دادم به تو،چون میدونم تنهام نمی زاری

من از خدا خواستم، نغمه های عشق مرا به گوشت برساند تا لبخند مرا هرگز فراموش نکنی و ببینی که سایه ام به دنبالت است تا هرگز نپنداری تنهایی. ولی اکنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من این است که من شاهد رفتن تو هستم

وقتی دلت گرفت بشین به اندازه تمام دلتنگیات گریه کن . برای اینکه کسی اشکاتو نبینه ماهی کوچیکی شو و به ته دریا برو . دیگه نه کسی صداتو می شنوه نه کسی اشکاتو می بینه . حالا فهمیدی چرا اب دریا شووره؟

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت نگاه کند.به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشدودستی را بپذیرکه باز شدن را بهتر از مشت بلد باشد

توپت افتاد خونه همسایه واونم توپتو پاره کرد اصلا ناراحت نشو چون تو یه دوست خوب داری که حاضره قلبشو بذار زیر پات تا باهاش بازی کنی

سعی کن دریابی که مسافری آسمانی هستی و فقط برای لحظه ای کوتاه در این جا به سر می بری، و سپس روانه ی دنیایی دلفریب و بی نظیر می شوی. فکرت را به این زندگی کوتاه و این زمین کوچک محدود نکن. عظمت روحی را که درون توست، به یاد داشته باش.

مرا اینگونه باور کن... کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته... خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته...؟! نمی دانم مرا ایا گناهی هست..؟ که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست..؟؟؟ مرا اینگونه باور کن

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن . برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش . برای عشق خودت باش ولی خوب باش

دوست داشتن کسی که سزاوار دوستی نیست ، اسراف در محبت است . اگر میخواهی همیشه آرام باشی ، دلگیریهایت را روی ماسه و شادیهای خود را بر روی سنگ مرمر بنویس . اگر کسی را دوست داری که او تو را دوست ندارد ، سعی نکن از او متنفر شوی، بلکه سعی کن او را فراموش کنی

ماه نمی دونست چه جوری بتابه از روی دست تو دید و بلد شد خورشید که دید نوری ازش نمی خوای رفت بالای قله و با تو بد شد دریا که دید موج موهات از اون نیست غرشی کرد و ته دل حسود شد آسمون از غم که تو رو زمینی تا همیشه رنگ چشاش کبود شد گل که دونست خزون واسه تو هیچه رنگش پرید و تو یه لحظه پژمرد درختی که تو از پیشش رد شدی انقده برگاش رو زمین ریخت که مرد

هرگاه دفتر محبت را ورق زدی و هرگاه زیر پایت خش خش برگها را احساس کردی هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره ای خاموش دیدی برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر

آنکس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت صدای خش خش برگها همان آوازی بود که من گمان می کردم میگوید: دوستت دارم

امروز فهمیدم که زندگی خراب است آروز سراب است امروز فهمیدم که گل ها هم می توانند سنگدل باشند وشمع ها هم می توانند بال و پر پروانه ها را در خود بسوزانند اره همه میتونند اینطوری باشن

خدا میدونه که من :فقط تو رو دوست دارم, خدا میدونه که تو تنها عشق منی!خدا میدونه که فقط تو رو می پرستم !خدا میدونه که من این آف رو تا حالا واسه چند نفر فرستادم

اگر می بینی کسی به روی تو لبخند نمی زند علت را در لبان فرو بسته خودت جستجو کن

اگر می دانستی دل ترک خورده ی من با یاد چشمان بارانی ات شکسته تر می شود هیچ گاه به من پشت نمی کردی

خواستم برای از دست دادنت اشک بریزم تمام اشکهایم رابرای به دست آوردنت ریخته بودم

زندگی زیباست حتی اگر کور باشی ? خوش آهنگ است حتی اگر کر باشی مسحور کننده است حتی اگر فلج باشی? اما بی ارزش است اگرثانیه ای عاشق نباشی...

عشق مرگ نیست زندگی است. سخت نیست عین سادگی است. عشق عاشقانه های باد وگندم است . اولین پناهگاه کودکی آخرین پناهگاه آدم است.

رنگ قرمزرا دوست دارم چون رنگ خون من است...... خون را دوست دارم چون در قلب من است .......قلبم را دوست دارم چون نام زیبای تو درون آن است

زندگی کوتاهتر ازآن است که به خصومت بگذرد و قلب ها گرامی تر از آنند که بشکنند آنچه از روزگار به دست می آید با خنده نمی ماند و آنچه از دست برود باگریه جبران نمی شود فردا خورشید طلوع خواهد کرد حتی اگر ما نباشیم

هیچ کس از راز دلم آگاه نیست.هیچ کس ازآه دلم به جزقلب تو خبرندارد.من درمسیرقلب توام.چون مسافری و مقصدم افق دورچشمان توست

بیچاره همه ی چیزایی که دلشون چیزای بزرگ می خوای................مثل دل من که تورو می خواد

به جرم اینکه خیلی ساده بودم به زندان دلت افتاده بودم.اگر چه حکم چشمات ابدی بود.برای مرگ هم اماده بود

دقت کردی که قشنگترین و عزیز ترین چیزای دنیا همیشه یکین ؟ ماه یکیه ... خورشید یکیه ... زمین یکیه ... خدا یکیه ... مادر یکیه ... پدر یکیه ... منم یکی هستم

چقدر لباس سیاه به تو می یاد اگرمی دانستم زودتر می مردم

به قندی دلخوشم لبهای شیرینت کجاست؟ غصه خوردن تا مرا از اشتها انداخته حکم از تو من ببازم یا تو می خواهی ببر عشق تاس قسمت ما را کجا انداخته؟

شکست عهد من وگفت هر چه بود گذشت به گریه گفتمش آری وچه زود گذشت بهار بود و تو بودی وعشق بود و امید، بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت

تو که در هر جائی ! کجا پیدایت کنم ؟! در قلب کدام با سخاوت دور دست ؟! در دستان کدام گدای عاشق ؟! در چشمان کدام منتظر بی پناه ؟! در دهان کدام شاعر گنگ پریشان ؟! و در جای پای کدام رهگذر غریب

 

زیر سیگاری با اینکه می دونه سیگار همیشه دلشو می سوزو نه بازم اونو تو دلش جا می ده زیر سیگاریتیم رفیق

می گویم شاید بین ما هیچ نبوود جز اوهام .....هیچ را زیر هیچ نوشتیم و کم کردیم.............جز هیچ نشد حاصلمان..... رها

کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود کاش بودی تا برای قلب من زندگی این گونه بی معنا نبود کاش بودی تا لبان سرد من بی خبر از موج و از دریا نبود

مردها مثل « نوزاد » هستند در اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می شوید

دوست دارم یه سنگ بردارم و روی اون بنویسم: دلم برات تنگ شده و اونو محکم بکوبم توی سرت تا بفهمی که فراموش کردن من چقدر سخت و دردناکه

زندگی سخت نیست ما سختش میکنیم عشق قشنگ نیست ما قشنگش میکنیم دل ما تنگ نیست ما تنگش میکنیم دل هیچکس سنگ نیست ما سنگش میکنیم



:: موضوعات مرتبط: sms , ,
:: بازدید از این مطلب : 619
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

«حالت خوبه؟...» دستم را پایین می آورم. پرده می افتد. نگاهش می کنم. چند ثانیه کوتاه تنها. رویم را برمی گردانم. فاصله می گیرم از وجودش. هر طرف می ورم اما نگاهش را روی شانه هایم حس می کنم. «کجا فرار کنم از دست نگاهت؟» کجا پنهان شوم که در نگاهش نباشم؟
نگاه پاکش که انگار عبور می کند از همه چیز... که هر کجا باشم روی شانه هایم است. که هیچ کجا نیست که پنهان باشد از چشم هایش. هر کجا که می روم نگاهش هست... «نگاهت هست...» لحظه ها راکدند. هوا سنگین است. نفسم دارد بند می آید. نمی گذرند دقیقه ها. و دارد نگاهم می کند. آرام. صبور. بی صدا.
برمی گردم نگاهش می کنم که بگویم «مگه کار و زندگی نداری تو همین جوری داری من رو نگاه می کنی؟» .. غرق می شوم توی چشم هایش که ته ندارند انگار. که آن سویشان انتهایی نیست. که بی نهایت اند. دریچه هایی به بی نهایت اند... زبانم بند می آید. غرق می شوم توی نگاهش. و هیچ تلاشی نمی کنم که پایین نروم. فرو می روم توی چشم هایش. آرام... آرام...
لبخند می زند. بغض می کنم. دست خودم نیست. همین حالاست که اشک هایم جاری شوند. و او دارد لبخند می زند. «چایی می خوری برات بیارم؟...» «حوصله ندارم معنا!... ولم کن»
دروغ می گویم! دروغ می گویم تو که می دانی!... تو که باید بدانی!... خودم را لوس می کنم برایت. می خواهم نازم را بکشی. مثل بچه ها که لج می کنند! بیایی در آغوشم بگیری. نوازشم کنی. من، توی آغوش مهربانت بزنم زیر گریه. و تو آرامم کنی... عطر نفس هایت را بپاشی روی موهایم و من قرار بگیرم از وجودت... از حضورت... از صدای بی وقفه ی نفس های خدایی ات... از بالا و پایین رفتن منظم سینه ات...
تو باید... 
        نمی شود!... نمی شود!... باید که باشی!... تصویر نمی شوند این رویاها بی تو!...

دلم گرفته معنا... حالم خوب نیست. هوای گریه دارم. هوای شکستن. خرد شدن. بریدن... دارم می شکنم اینجا بی تو... نمی توانم معنا... نمی توانم دیگر... نمی توانم...
مگر چقدر تحمل دارد آدمی؟... چقدر صبوری باید که نشکند؟... بار اولم نیست... آخرین هم نیست بی شک... بارها و بارها و بارها شکستن را تجربه کرده ام بی حضور نازنینت...
معنا... چرا خدا بر نمی دارد این فاصله ها را؟... به کجای این کره ی خاکی بر می خورد اگر من و تو کنار هم بنشینیم؟... چه می شود اگر با هم حرف بزنیم؟... لبخند بزنیم به همدیگر... چه می شود؟...

خسته ام معنا... دست به دست خدا سپرده ام که زمین نخورم... بس است دیگر انتظار... بیا معنا... من خسته ام...

 

 
 
 

چکه های خاطر

از کوچه های حادثه به آرامی می گذرم ، با دستهایم چشمانم را محو می کنم تا ببینم آن کوچه بن بست تنهایی عشق را...

دلم عجیب هوای دیدنت را کرده است ، دستانم را کمی کنار می زنم و از لا‌ به لا‌ی انگشتان لرزانم نیم نگاهی به گذشته ناتمامم می اندازم ، چیز زیادی نیست و از من نیز چیزی نمانده است جز آیینه زلا‌لی که از آن گله دارم که چرا حقیقت زندگی را از من پنهان کرد... !؟ و تو ای سنگ صبور لحظه لحظه های عمر کوتاه من ، چقدر

بی کس و تنها ماندی ! جواب صفحه های سفیدت را چه دهم که من نیز بی وفایی را از زمانه آموختم.

می دانم دلت آنقدر بزرگ و دریایی است که مرهم زخم های بی کس ام باقی بمانی و یک امشب دیگر را با من تا سحرگاهان همنوا شوی.

به سراغت نیامدم چون روح باران زده شیدای روزهای آشنایی گرفتار تگرگی بی پایان شد و اینگونه سیلا‌ب عشق در مسیر طغیان آمال و آرزوهایم تبدیل به سرابی شد.

نبودی تا ببینی که چگونه غزل در تاب یاسمن تب کرد و تا صبح نالید ، نبودی تا ببینی که آسمان چه بی قرار و معصومانه اشک می ریخت و تن سرد مرا نوازش می کرد ، نبودی تا ببینی که چگونه چشمانم در انتظارت ماند و نیامدی...

تو خود گفتی که دنیا فدای تو و چشمانت ، تو خود گفتی آبیِِِ آرامشِ دریا فدای نگاهت ، تو خود گفتی سرخی آتشین شقایق ها فدای قلب کوچکت...

حالا‌ از آن حرفهای رنگین اثری نیست و تمام آبی ها و قرمزها برایم رنگ باخته اند ، از تو نیز به خاطر دو رنگ بودنت شکوه ای ندارم ، چون دیگر دنیا برای من بی رنگ است!

و اما باز هم تو ای حریم پاک و بی آ لا‌یشم! می خواهم ترکت کنم و هیچ گاه به سوی صفحه های قلم خورده ای که خود بر رویت حک کردم ، باز نگردم . شاید اینگونه مجبور نباشی دستهای سفیدت را به زیر چکه های دلتنگی ام بگیری و له شوی و گیسوانم را بر تن لطیفت احساس کنی.

لحظه ، لحظه ای است جادوئی... ! در کنج خلوت این اتاق دستهای دختری ، آرام صندوقچه ای را مهر می کند و زمزمه ای در زیر لب دارد . نوایش ضعیف نیست اما هیچ کس نمی تواند بفهمد او چه می گفت و دیگر نمی گوید...

 

دست خودم نیست

اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای
به خدا بدان که این دست خودم نیست!

اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست!

دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو می باشم.

دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، دستانت را بگیرم ، بر
لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم!

به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم!

دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی

 

 

 

دلم بدجوری گرفته..هر طرف که نگاه ميکنم تو رو ميبينم.. عطرتو حس ميکنم و صداتو ميشنوم..اما تو هيچ وقت نيستی... ميترسم دستاتو تو دستم بگيرم..ميترسم بلور انگشتاتو بشکنم... می ترسم تو هم مثل من بوی تنهايی و غربت بگيری.. می ترسم اين بغض هزار ساله به تو هم سرايت کنه... من از مرگ نمی ترسم از رفتن تو می ترسم.. می ترسم تو بری و من نميرم! می ترسم بدون تو زنده بمونم دلم گرفته...!! مثل تموم شبهايی که گذشت..!! مثل تموم شبهايی که بدون تو خواهند اومد...!! روزگارم از شبهای بی ستاره تو هم تيره تر شده.. تنها يادت هست که اميدسپيده ای هرگز نيومده رو تو دلم زنده نگه ميداره...ديگه زير بارون خيس نميشم..!! ياد اون چتری که بالای سرم گرفتی تا ابد با منه.. من و ببخش که هنوز ازت پرم ..که هنوز نميتونم ازت دل ببرم.. راستی تا حالا شده اون قدر دلت برای کسی تنگ بشه که با شنيدن اسمش هم بغض گلوتو بگيره؟؟ تا به حال شده اون قدر بخوای برای يه نفر بميری  که از زنده بودنت هم خسته بشی؟؟ يا شده دلت بخواد زمين و زمان متوقف بشن تا نگاهی که به تو خيره شده لحظه ای بيشتر باقی بمونه؟؟ميدونی... من عاشقم چون فقط يه بار تو دلم زلزله اومد اما از زلزله بم هم مخرب تر.. چون هميشه قلبم واسه يه نفر زد (واسه تو)...ميدونی... تو هيچ وقت نتونستی ذهنمو بخونی..اشکمو ببينی.. صدامو نشنيدی..صدايی که خودت خفش کردی.. صدايی که يه روز بهت ميگفت دوست دارم عشق من پاک بود..عشق من با عشقای حالا فرق داشت وقتی ميگفتم دوست دارم با بند بند وجودم ميگفتم.. اما هيچ وقت نفهميدی.. اما بازم ميخوام از تو بنويسم ..ميدونی چرا؟؟ چون اول و اخر لحظه هام تويی... بذار هميشه پريشونت بمونم ميذاری که ؟؟ تو رو خدا اینم ازم نگیر من میمیرم

 

 

 

*** از وقتی که رفتی! ***

وقتی تو نیستی ؛ رنگ دریا را دوست ندارم، شب به پایان می رسد ، شب را نیز دوست ندارم؛‌ از لا به لای مریم های خفته با فانوسی کم سو راهی به سویت می جویم و تو نیستی، نیستی تا ببینی که چقدر امشب آسمان زیباتر است اما این آسمان را نیز دوست ندارم.

سالهاست که از قاصدک خوش خبرم بی خبرم . شاید این بار او مرا دوست نداشت ، شاید این بار ، باری فزون تر در پیش داشت و ای کاش در لحظه ی سنگین وداع چشمهایش را به زمین می دوخت تا نمی توانستم از نگاهش تندیسی سازم از جنس پروانه های دشت خاطره.

عقربه های زمان به کندی می گذرند ، ‌شاید می خواهند فرصتم را دوچندان کنند،اما حتی یاسمن ها نیز این را می دانند که کاری از دست من ساخته نیست وتنها در کنج خلوت این اتاق ، من و ماندم و تجسم یک رؤیا ،‌ من ماندم و اشک های التماس ، من ماندم و دست هایی به سوی آسمان بی کران هستی . صدایش می کنم و صدایی نمی شنوم ، کلامش را می خوانم و خوانده نمی شوم،‌ به خاک می افتم و اعتنایی نمی بینم ، اما این بار قسمت می دهم به پاکی و قداست فرشتگانت، ‌اگر گاهی آنی نبودم که می خواستی دریایی از ندامت و حسرتم را بپذیر.

لحظات درگذرند و از آنها چیزی نمی ماند جز لحظه های خاموش بیداری. باز هم بهاری دیگر در راه است ، می گویند بهار فصل زیبایی هاست اما تو خودت خوب می دانی که بهار من هیچ گاه بازنخواهد گشت.

بغضی عجیب در گلویم بهانه تو را می گیرد، هر دم با قطرهای گرم مرا می سوزاند ، شکایت ها در نهان دارد و می داند که اگر لب گشاید از من چیزی باقی نخواهد ماند تا به نجوای شبانه اش تسلی بخشم، آرامش کنم و قاب عکس خالی کنار پنجره را برایش با تصوری خیالی مزین کنم.

گاهی وقت ها قلب زمانه از سنگ می شود و اینگونه سرنوشت، ردّپایی عمیق بر پیشانی آنهایی که ماندند و سعادت نداشتند نقش می زند.

کاش می شد من به جای تو می رفتم

در نگاهم خیره شدی ... کمی بغض در چشمانت پیدا بود... اما تو... گفتی دیگر بس است این زندگی.... دیگر خسته بودی ... از من و با من بودن ... ازتمام نگاه هایم ... دیگر از من دل بریده بودی نمیتوانستم باور کنم.. بی تکیه گاهی ر ا ... نبودن ان دستان پر مهر و محبت را ... نبودن ان چشمان زیبا را... نمیدانستم نبودنت را ... چه چیز را باید باور کنم... ازدست دادن عشق را...از دست دادن کسی که عمری عاشقانه مثل بت میپرستیتمش.... یا از دست دادن یه زندگی مشترک را... فقط میدانستم من شکسته شدم... باختم... درزندگی...در رویا... حتی ت و خیال خام بچه گانه ام...دیگر امیدی نیست دستانم تنهاست.... جسمم بی تکیه گاه ست... اما چگونه باور کنم... مرگم را... بی تو بودن را... خودکشی زندگی ام را...چگونه باور کنم... بغض نگاهت را...چگونه باور کنم... رفتن بی بهانه ات را...چگونه باور کنم... چگونه باور کنم جدایی را...ان انتظارتلخ را... ان دور شدن نگاهمان...دستانمان... حتی دور شدن قلب و احساسمان....من چگونه باور کنم دیگردستی نیست که دستانم را از منجلاب زندگی بیرون کشد... چگونه باور کنم که دیگر ان نگاه عاشقانه نیست که بدرقه ی راه زندگی ام باشد... اه ای خدایم چگونه باور کنم که تنهایم و تنهاییی قسمت من است.... تو بگو... ای خدایم چگونه باورکنم..............................

روزی که عشق را قسمت کردند پرواز را به تو دادند .... قفس را به من ساز را به تو دادند .... غم را به من و من تشنه ی کویر دشت بارانم ..... مانند طایفه ی خاک می مانم و دشمن طوفان من هر شب این ساز را به بهانه ی تو به صدا در می آورم

 

 

 

*** جای ِ خالی ِ زندگی ***

یک دنیا حرف برای تو دارم ، یک دنیا پر از حرفهای نگفته، یک دنیا پر از بغض های نشکفته. با منی ، هر جا و اینک آمده ام تا مثل همیشه سنگ صبور روزهای دلتنگی ام باشی!

دلم به وسعت یک آسمان تیره غمگین است . صدایی نیست ، مأوایی نیست ، حتی سایبان روزهای دلتنگی نیز دیگر جوابگوی دلتنگی هایم نیست.

من آمده ام! اینجا ، کنار دلواپسی های شبانه ات،‌ کنار شعله ور شدن شمع وجودت ،اما نمی دانم چرا دلم آرام نمی گیرد...

دلم گرفته، دلم سخت در سینه گرفته، با تمام وجود تو را می خوانم ؛ از تو چیزی نمی خواهم جز دریای بی ساحل وجودت را، جز دستهای مهربانت را، جز نگاه آرامت را که دیرزمانی است در سیل باد بی وفای زمانه گم کرده ام.

هر شب حضورت را در کلبه خیال خویش می آورم، وجودت را با تمام هستی باقیمانده در نهانخانه قلبم نهان می کنم ، چشم هایم را باز نمی کنم تا شاید بتوانم تصویرت را بر روی پلک های بسته ام حک کنم ، اما باز هم جای تو خالی است... .

شاید اگر جای تو بودم ؛ کمی، فقط کمی برای مرگ تدریجی نیلوفرهای خاطره اشک می ریختم ، شاید اگر جای تو بودم ؛ طاقت دیدن چشم های خیره و خسته ات را نداشتم، شاید اگر جای تو بودم؛ بلور بغضم را با تلنگری آسان می شکستم تا بدانی، تا بدانی که چقدر دوستت دارم... .

روزی صد بار با هم خداحافظی کردیم اما افسوس معنای خداحافظی را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم!

این بار به دیدنت آمده ام ، برایت گلاب آورده ام ، دستهایم تنها سنگ سردِ خانه ات را احساس می کنند اما بدان یاس های سپید احساسمان هنوز گرم گرم اند

 

 

 
 
ه

دلم گرفته میخوام بنویسم که شاید یه کم از کوله باره غم هام کم شه

میدونی رسم زمونه چیه؟:تو چشم میذاری، من قایم میشم .........اما تو یکی دیگه رو پیدا میکنی



:: موضوعات مرتبط: مطالب داستانی زیبا , ,
:: بازدید از این مطلب : 477
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

گفتي مي خوام بهت بگم همين روزا مسافرم
«بايد برم» براي تو فقط يه حرف ساده بود
کاشکي مي ديدي قلب من به زير پات افتاده بود
شايد گناه تو نبود، شايد که تقصير منه
شايد که اين عاقبتِ اين جوري عاشق شدنه
***
سفر هميشه قصه رفتن و دلتنگيه
به من نگو جدايي هم قسمتي از زندگيه
هميشه يک نفر ميره آدم و تنها مي ذاره
ميره يه دنيا خاطره پشت سرش جا مي ذاره
هميشه يک دل غريب يه گوشه تنها مي مونه
يکي مسافر و يکي اين وره دنيا مي مونه
***
دلم نمياد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم ميره جون
بمون براي کوچه‌اي که بي تو لبريزه غمه
ابري تر از آسمونش ابراي چشماي منه
***
بمون واسه خونه‌اي که محتاج عطر تن توست
بمون واسه پنجره اي که عاشق ديدن توست!

 

سرم را در تاريکي گودالها فرو مي‌برم. لباس سکوت بر تن مي‌کنم و ديگر به تو نمي‌گويم بمان. کنار مي‌روم تا راه زندگي خود را به تنهايي طي کني. مي‌فهمم اما وانمود به نفهميدن مي‌کنم. حس را در خودم مي‌کشم. عشق را سرکوب مي‌کنم تا با تنهايي خود خوش باشي.
من با خنجر زدن به روح و جسمم، آنچه را که تو مي‌خواستي برايت فراهم کردم. آسوده باش که به آنچه مي‌خواستي رسيدي... در حاليکه حتي لحظه‌اي به آنچه من مي‌خواستم فکر هم نکردي...
براي اعتراض نيست که اين سخنان را مي‌گويم. بارها به تو گفته‌ام که قلب من از گدايي کردن عشق مستغني است. براي برهم زدن روزهاي آرامت هم نمي‌گويم. تکرار اين جملات براي اين است که روز به روز بيشتر از گذشته از تو و زندگيت متنفر شوم تا زندگي کسي را مانند تو نابود نکنم...!

 

 اميدوارم امشب كه مي خواي بخوابي,خواب قشنگترين وبهترين ادم روي زمين ببيني ولي سعي كن زيادبهش عادت نكني چون من هر شب نميتونم بيام توخوابت

 

يک بار براي ديدن دريا قدم به ساحل گذاشتي... اما امواج دريا هزاران بار براي بوسيدن قدمگاهت تا روي ساحل پیش آمدند. دلم برات تنگ میشه اما هزاران بار بر قدمگاهت بوسه میزنم

 

خوشبختي را ديروز به حراج گذاشتند حيف من زاده ي امروزم. خدايا جهنمت فرداست پس چرا امروز مي سوزم‌

 

فيلمها به مناسبت سهميه بندي: 1. به خاطر 1 ليتر بنزين 2. من ترانه 10000 ليتر بنزين دارم 3. رستگاري قبل از ساعت 12 امشب 4. دور دنيا با 100 ليتر بنزين 5. رايحه خوش بنزين 6. ب مثل بنزين 7. علي بنزيني 8. بنزيني ها 9. بنزين بازي 10. مرد بنزيني 11. داستان بنزين 12. دخترک بنزين فروش 13. پسري با 4 ليتري در بزرگراه 14. سالهاي سهميه بندي

 

گفتم نرو پرپر میشم گفتی: میخوام رها باشم گفتم: آخه عاشق شدم گفتی:میخوام تنها باشم گفتم: دلم گفتی: بسوز گفتی: یه عمری باز هنوز گفتم: پس عمرم چی میشه گفتی: هدر شد شب و روز گفتم: آخه داغون میشم گفتی: به من خوش میگذره گفتم: بیا چشمام تویی گفتی: آخر کی میخره گفتم: منو جنس میبینی گفتی: آره بی قیمتی گفتم: یه روز کسی بودم با من نکن بی حرمتی گفتم: صدام میمیره باز گفتی: با درد بسوز بساز گفتم : حالا که پیر شدم گفتی: که از تو سیر شدم گفتم: تمنا میکنم

 

اول به نام عشق. . . دوم به نام تو. . . سوم به ياد مرگ . . . بر لوح شيشه اي قلبت بنويس: يا تو و عشق، يا من و مرگ زمان! به من آموخت كه دست دادن معني رفاقت نيست.... بوسيدن قول ماندن نيست..... و عشق ورزيدن ضمانت تنها نشدن نيست

 

گویند غروب جایست که آسمان زمین را می بوسد من امشب برای تو غروب می کنم کجایی ای آسمان من؟؟؟؟؟

 

ديشب خواستم واسه دل خودم فال بگيرم وقتي فالنامه رو باز کردم چشمم به شعري افتاد که هيچ ربطي به دل من نداشت تازه فهميدم که دلم مال خودم نيست

 

تبليغ جديد ايرانسل: . 3کيلو نون خشک بيار يک خط ايرانسل ببر

 

موج اگر می دانست که ساحل دستش را نمی گیرد هیچ گاه برای رسیدن نفس نفس نمی زد

 

سکوتم صدای تو...هوایم هوای تو...دلتنگم برای تو...تنهایم به یاد تو....زندگیم فدای.......

 

عاشق هرکس شدم او شد نصيب ديگري ... دل به هرکس دادم او هم زد به قلبم خنجري ... من سخاوت ديده ام دل را به هرکس مي دهم ... شرم دارم پس بگيرم آنچه را بخشيده ام

 

جديد ترين جمله عاشقانه : بنزين نگاهت رو براي قلبم سهميه بندي نکن

 

هميشه وقتي که گريه مي کني اوني که ارومت مي کنه دوستت داره اما اوني که با تو داره گريه مي کنه عاشقته

 

ديشب تو فكر تو بودم كه يه قطره اشك از چشام جاري شد ... از اشك پرسيدم چرا اومدي ؟ گفت : آخه تو چشمات كسي هست كه ديگه اونجا جاي من نيست

 

دلم گرفته از آدم هايي که مي گن دوست دارم اما معني شو نمي دونن از آدم هايي که مي خوان مال اونا باشي اما خودشون مال تو نيستن از اونايي که زير بارون برات مي ميرن و وقتي آفتاب مي شه همه چيز يادشون ميره

 

هرگز متنفر نشو حتي از اون کسي که دوستش داشتي ولي حالا نداري 2) بسيار بخند حتي براي کسي که در بغلش گريه کردي 3) هميشه لبخند بزن حتي به کسي که ازش متنفري 4) نگران نباش حتي اگر ديدي دست رفيقت تو دست ديگريه5) ازديگران کم انتظار داشته باش 6) ساده زندگي کن7) دوست خوبي داشته باش چون تنها دوسته که برات ميمونه

 

موقعی که خواستی از کسی جدا شی یادت نره بهترین راه اینه که بهش بگی برای همیشه خدافظ....شاید طرف مقابل ناراحت بشه و قلبش بشکنه ولی بهتر از این است که منتظر بمونه

 

اگه كسي ديوونت بود ، بازيش نده اگه عاشقت بود ، دوستش داشته باش اگه دوست داشت ، بهش علاقه نشون بده اگه بهت علاقه داشت ، فقط بهش لبخند بزن اينطوري هميشه يه پله ازش عقبتري اگه يه روزي خسته بشه و يه پله بيادعقب تازه ميشه مثل تو !

 

اي دختراني که با آي دي پسر ميچتيد و اي پسراني که با آي دي دختر ميچتيد ، بدانيد وآگاه باشيد که خداوند عذابي سخت بر شما نازل خواهد کرد(آيه 44 سوره ياهو مسنجر

 

 اگه تو دنيا هيچي هيچي نداشته باشي مطمئن باش سه چيز هميشه مال تو هست:خداي مهربون، فکراي قشنگ وقلب کوچيک من

 

اگرقرار باشد من هم مثل ژول ورن دور دنيا را درهشتاد روز بچرخم ، ترجيح ميدهم دور تو بچرخم ، چون تو دنياي مني

 

سال 2200 پسره از مامانش ميپرسه مامان من چه جوري به دنيا اومدم. مامانش جواب ميده از اينترنت دانلودت كردم



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 546
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 484
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 512
|
امتیاز مطلب : 86
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

اگه فکر میکنی که رفتنت باعث شکستنم میشه ؛ اگه فکرمیکنی که بعد ازرفتنت اشک میریزم ؛ اگه فکرمیکنی که بانبودنت لحظه هام خالی میشن؛ اگه فکرمیکنی که هرلحظه دلم برات تنگ میشه؛ اگه فکرمیگنی که بی تومیمیرم؛ درست فکرمیکنی تو که میدونی نبودنت رو تاب نمیارم پس بــــــــــــــــــــــــــــــــــمــون

 

می بخشمت بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی...بخاطر تمام خنده هایی که به صورتم نشاندی نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی...بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی...نمی بخشمت بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی...بخاطر نمکی که بر زخمم گذاشتی...و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی

 

عشق از دوستی پرسید : تفاوت من وتو در چیه ؟ دوستی گفت : من دیگران را باسلامی آشنا می کنم و تو با نگاهی . من آنها را با دروغ جدا می کنم و تو با مرگ

 

هيچ وقت دل به كسي نبند چون اين دنيا اونقدر كوچيكه كه توش دوتا دل كنار هم جا نميشه... ولي اگه دل بستيد هيچ وقت ازش جدا نشو چون اين دنيا اوقدر بزرگه كه پيداش نمي كني

 

 وقتي کوچيک بوديم دلمون بزرگ بود ولي حالا که بزرگ شديم بيشتر دلتنگيم ............کاش کوچيک مي مونديم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شديم و فرياد هم که مي زنيم باز کسي حرفمون رو نميفهمه

 

هميشه فکر کن تو يه دنياي شيشه اي زندگي ميکني. پس سعي کن به طرفه کسي سنگ پرتاب نکني چون اولين چيزي که ميشکنه دنياي خودته

 

سيب سرخي رابه من بخشيد و رفت ، عاقبت برعشق من خنديد ورفت ، اشك درچشمان سردم حلقه زد ، بي مروت گريه ام راديد و رفت

 

خيلي سخته که بغض داشته باشي ، اما نخواي کسي بفهمه ... خيلي سخته که عزيزترين کست ازت بخواد فراموشش کني ... خيلي سخته که سالگرد آشنايي با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگيري ... خيلي سخته که روز تولدت ، همه بهت تبريک بگن ، جز اوني که فکر مي کني به خاطرش زنده اي ... خيلي سخته که غرورت رو به خاطر يه نفر بشکني ، بعد بفهمي دوست نداره ... خيلي سخته که همه چيزت رو به خاطر يه نفر از دست بدي ، اما اون بگه : ديگه نمي خوامت

 

جيرجيرك به خرس گفت: دوست دارم، خرس ميگه: الان وقت خواب زمستانيمونه، بعد صحبت مي‌كنيم. خرس رفت خوابيد ولي نمي‌دونست كه عمر جيرجيرك فقط سه روزه

 

هر وقت خواستي بدوني کسي دوستت داره تو چشماش زول بزن تا عشق رو تو چشماش ببيني اگه نگات کرد عاشقته . اگه خجالت کشيد بدون برات ميميره . اگه سرشو انداخت پايين و يه لحظه رفت تو فکر بدون بدونه تو ميميره و اگر هم خنديد بدون اصلا دوست نداره

 

معرفت را باید از سیگار یاد بگیرید , با اینکه که میدونه بعد از اینکه تموم شد زیر پا لهش می کنی ولی بازم تا آخرش به پات می سوزه

 

سنگ قبر من بنويسـيد خسته بود اهــل زمين نبود نـمازش شــكســته بود بر سنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تـنها از اين نظر كه سـراپا شـكســته بود بر سنگ قبر من بنويســـــــيد پاك بود چشمان او كه دائما از اشك شسـته بود بر سنگ قبر من بنويســيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشه، دســــته بود بر سنگ قبر من بنويســــــيد كل عمر پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود

 

گفتي عاشقمي، گفتم دوستت دارم. گفتي اگه يه روز نبينمت ميميرم، گفتم من فقط ناراحت ميشم. گفتي من بجز تو به كسي فكر نمي كنم، گفتم اتفاقا من به خيلي ها فكر مي كنم. گفتي اگه بري با يكي ديگه من خودمو مي كشم، گفتم اما اگه تو بري با يكي ديگه، من فقط دلم ميخواد طرف رو خفه كنم. گفتي ... ، گفتم... . حالا فكر كردي فرق ما اين هاست؟ نه! فرق ما اينه كه: تو دروغ گفتي، من راستش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 594
|
امتیاز مطلب : 102
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

بنام خدایی که برای قلب دوست و برای اثبات دوستی اشک را افرید

 

اگر بار گران بودیم و رفتیم اگر نامهربان بودیم و رفتیم

 

گرچه این دنیا ندارد اعتباری این را نوشتم تا بماند یادگاری

 

سلام سلامی از قلب شکسته از قلبی دور افتاده همچون کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به پروازدرامده است سلامی به بلندای اسمان و به زلال و خلوص چشمه ساران سلامی به لطافت گرمای بهاری سلامی همچو بوی خوش اشنایی سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل

 

روز اول گل سرخي برام اوردي گفتي براي هميشه دوستت دارم روز دوم گل زردي برايم اوردي گفتي دوستت ندارم روز سوم گل سفيدي برايم اوردي و سر قبرم گذاشتي و گفتي منو ببخش فقط يه شوخي بود

 

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم

 

چقدرعجيبه که تا مريض نشي کسي برات گل نمي ياره تا گريه نکني کسي نوازشت نمي کنه تا فرياد نکشي کسي به طرفت برنمي گرده تا قصد رفتن نکني کسي به ديدنت نمي ياد و تا وقتي نميري کسي تورو نمي بخشه

 

هيچكس لياقت اشكهاي تو را ندارد و كسي كه چنين ارزشي دارد باعث اشك ريختن تو نمي شود اگر كسي تو را آنطوركه ميخواهي دوست ندارد به اين معني نيست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد دوست واقعي كسي است كه دستهاي تورابگيردولي قلب تورالمس كند بدترين شكل دلتنگي براي كسي آن است كه در كنار او باشي و بداني كه هرگزبه اونخواهي رسيد

 

زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشک به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم

 

با سیم نازمژه هات یه عمره گیتارمی زنم نگاهتو کوک نکنی من خودمودارمی زنم چشمات اگه رو پنجرم طرحه ستاره نزنند دست خودم نیست دلمو به درودیوارمی زنم تواگه نباشی من مثل اون پسرکی که گمشده گوشه کوچه می شینم ازغم تو زارمی زنم

 

 

زندگي همچون کلافي پيچ در پيچ است که اولش پيچ است وآخرش هيچ است

 

عجب معلم بدی است این طبیعت که اول امتحان میگیرد بعد درس میدهد

 

 بنام انکه اشک راآفريد تا آتش جنگلهاي عشق را خاموش کند

 

هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا می شکند

 

دوست دارم زير بارون گريه کنم مي دوني چرا؟ چون کسي اشکهامو نمي بينه حتي تو عزيزم

 

اي بسته به تارو پودم من لايق عشق تو نبودم عشقي که نهفته در دلم بود در راه محبت تو کم بود

 

سکوت تنها دوستي است که هرگز خيانت نمي کند

 

عشق دو دستي تقديم نمي شود پس براي انکه به دستش بياري کوشش کن

 

نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم

 

 پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست

 

هميشه به من مي گفت زندگي وحشتناک است ولي يادش رفته بود که به من مي گفت تو زندگي من هستي روزي از روزها از او پرسيدم به چه اندازه مرا دوست داري گفت به اندازه خورشيد در اسمان نگاهي به اسمان انداختم ديدم که هوا باراني بود و خورشيدي در اسمان معلوم نبود شبي از شبها از او پرسيدم به چه اندازه مرا دوست داري گفت به اندازه ستاره هاي اسمان نگاهي به اسمان انداختم ديدم که هوا ابري بود وستاره اي در اسمان نبود خواستم براي از دست دادنش قطره اي اشک بريزم ولي حيف تمام اشکهايم را براي بدست اوردنش از دست داده بودم

 

 هر وقت که دل کسي رو شکستي روي ديوار ميخي بکوب تا به يادت باشه که دلشو شکستي هر وقت که دلشو بدست اوردي ميخ را از روي ديوار در بيار اخه دلشو بدست اوردي اما چه فايده جاي ميخ که رو ديوار مونده

 

روزي تمام احساسات آدمي گرد هم جمع مي شن و غايم موشک بازي ميکنن ديوانگي چشمميذاره همه مي رن غايم ميشن تنبلي اون نزديکا غايم ميشه حسادت ميره اون ور غايم ميشه عشق مي ره پشت يه گل رز ديوانگي همه رو پيدا مي کنه به جز عشق حسادت عشق رو لو ميده و به ديوانگي ميگه که رفت پشت گل رز عشق نمياد بيرون ديوانگي هرچي صدا مي زنه عشق بيا بيرون ديوانگي هم يه خنجر ور ميداره همينطور رز رو با خنجرش مي زنه تا عشق پيدا بشه يک دفعه عشق ميگه آخ چشمو کور کردی ديوانگي اشک مي ريزه به دست و پاي عشق بهش مي گه من چشم تو رو کور کردم تو هر کاري بگي من انجام ميدم عشق فقط يک چيز از اون می خواد بهش مي گه با من هم درد شو از اون وقت به بعد ديوانگي هم درد عشق کور شد و بس

 

 

اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت این منم چون گل یاس نشستم سر راهت تو ببین غبار غم رو که نشسته بر نگاهم اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم اگه عاشقی یه درده چه کسی این درد ندیده تو بگو کدام عاشق رنج دوری ندیده اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم میون این همه آدم یه غریب و بی پناهیم تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند تو ندیدی منه مغرور چه بی صدا شکستم

 

اگه يكي رو ديدي وقتي داري رد ميشي بر مي گرده ونگات مي كنه بدون براش مهمي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري ميرفتي بر مي گردو با عجله مياد به سمتت بدون براش عزيزي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري مي خندي بر مي گردو نگات مي كنه بدون واسش قشنگي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري گريه مي كني مياد با هات اشك مي ريزه بدون دوستت داره

 

دروغ و خيانت رو هك كن__ از انسانيت كپي بگير و سند توآ ل كن__ با صداقت و وفا و معرفت چت كن__ از زيباترين خاطره زندگي وب بگير__تو پروفايل قلبت يه قلبه تير خورده بذار و بگو عاشق عشق هستي__و عاشق عشق باشين_در مسنجر قلبت عشق رو اد كن __وبه احساسات زيبايي پي ام بده__غم رو ديلت كن__و واژه بدي رو رينيم كن__براي غرورت آف بزار و بگو بشينه آخه (دنيا دو روزه)

 

واسه شكستن يه دل فقط يه لحظه وقت مي خواد.اما واسه اينكه از دلش در بياريشايد هيچ وقت فرصت نداشته باشي... ميشه مثل يه قطره اشك بعضي ها رو از چشمت بندازي ، ولي هيچ وقت نمي توني جلوي اشك وبگيري كه با رفتن بعضي ها از چشمت جاري ميشه

 

زندگي گل سرخي است كه گلبرگهايش خيالي و خارهايش واقعي است .
 
 
 
سادگي را دوست دارم چون با صداقت است هيچ دروغي درآن راه نداردمانندکودکي است که با چشمان معصوم اش به همه نگاه ميکند وبا معصوميت اش هزاران حرف به دنيا ميزند
 
 
 
زندگي کتابي است پرماجرا ، هيچگاه آنرا به خاطر يک ورقش دور مينداز
 
 
 
 
بخشندگي را از گل بياموز، زيرا حتي ته كفشي كه لگدمالش مي‌كند را هم خوش بو مي‌كند
 
 
 
 
وقتي که ديگر نبود من به بودنش نيازمند شدم وقتي که ديگر رفت به انتظار آمدنش نشستم وقتي ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتم وقتي اوتمام شد من اغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگي کردن مثل تنها مردن
 
 
 
 

نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم

 

 پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست

 

هميشه به من مي گفت زندگي وحشتناک است ولي يادش رفته بود که به من مي گفت تو زندگي من هستي روزي از روزها از او پرسيدم به چه اندازه مرا دوست داري گفت به اندازه خورشيد در اسمان نگاهي به اسمان انداختم ديدم که هوا باراني بود و خورشيدي در اسمان معلوم نبود شبي از شبها از او پرسيدم به چه اندازه مرا دوست داري گفت به اندازه ستاره هاي اسمان نگاهي به اسمان انداختم ديدم که هوا ابري بود وستاره اي در اسمان نبود خواستم براي از دست دادنش قطره اي اشک بريزم ولي حيف تمام اشکهايم را براي بدست اوردنش از دست داده بودم

 

 هر وقت که دل کسي رو شکستي روي ديوار ميخي بکوب تا به يادت باشه که دلشو شکستي هر وقت که دلشو بدست اوردي ميخ را از روي ديوار در بيار اخه دلشو بدست اوردي اما چه فايده جاي ميخ که رو ديوار مونده

 

روزي تمام احساسات آدمي گرد هم جمع مي شن و غايم موشک بازي ميکنن ديوانگي چشمميذاره همه مي رن غايم ميشن تنبلي اون نزديکا غايم ميشه حسادت ميره اون ور غايم ميشه عشق مي ره پشت يه گل رز ديوانگي همه رو پيدا مي کنه به جز عشق حسادت عشق رو لو ميده و به ديوانگي ميگه که رفت پشت گل رز عشق نمياد بيرون ديوانگي هرچي صدا مي زنه عشق بيا بيرون ديوانگي هم يه خنجر ور ميداره همينطور رز رو با خنجرش مي زنه تا عشق پيدا بشه يک دفعه عشق ميگه آخ چشمو کور کردی ديوانگي اشک مي ريزه به دست و پاي عشق بهش مي گه من چشم تو رو کور کردم تو هر کاري بگي من انجام ميدم عشق فقط يک چيز از اون می خواد بهش مي گه با من هم درد شو از اون وقت به بعد ديوانگي هم درد عشق کور شد و بس

 

 

اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت این منم چون گل یاس نشستم سر راهت تو ببین غبار غم رو که نشسته بر نگاهم اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم اگه عاشقی یه درده چه کسی این درد ندیده تو بگو کدام عاشق رنج دوری ندیده اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم میون این همه آدم یه غریب و بی پناهیم تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند تو ندیدی منه مغرور چه بی صدا شکستم

 

اگه يكي رو ديدي وقتي داري رد ميشي بر مي گرده ونگات مي كنه بدون براش مهمي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري ميرفتي بر مي گردو با عجله مياد به سمتت بدون براش عزيزي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري مي خندي بر مي گردو نگات مي كنه بدون واسش قشنگي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري گريه مي كني مياد با هات اشك مي ريزه بدون دوستت داره

 

دروغ و خيانت رو هك كن__ از انسانيت كپي بگير و سند توآ ل كن__ با صداقت و وفا و معرفت چت كن__ از زيباترين خاطره زندگي وب بگير__تو پروفايل قلبت يه قلبه تير خورده بذار و بگو عاشق عشق هستي__و عاشق عشق باشين_در مسنجر قلبت عشق رو اد كن __وبه احساسات زيبايي پي ام بده__غم رو ديلت كن__و واژه بدي رو رينيم كن__براي غرورت آف بزار و بگو بشينه آخه (دنيا دو روزه)

 

واسه شكستن يه دل فقط يه لحظه وقت مي خواد.اما واسه اينكه از دلش در بياريشايد هيچ وقت فرصت نداشته باشي... ميشه مثل يه قطره اشك بعضي ها رو از چشمت بندازي ، ولي هيچ وقت نمي توني جلوي اشك وبگيري كه با رفتن بعضي ها از چشمت جاري ميشه

 

زندگي گل سرخي است كه گلبرگهايش خيالي و خارهايش واقعي است .
 
 
 
سادگي را دوست دارم چون با صداقت است هيچ دروغي درآن راه نداردمانندکودکي است که با چشمان معصوم اش به همه نگاه ميکند وبا معصوميت اش هزاران حرف به دنيا ميزند
 
 
 
زندگي کتابي است پرماجرا ، هيچگاه آنرا به خاطر يک ورقش دور مينداز
 
 
 
 
بخشندگي را از گل بياموز، زيرا حتي ته كفشي كه لگدمالش مي‌كند را هم خوش بو مي‌كند
 
 
 
 
وقتي که ديگر نبود من به بودنش نيازمند شدم وقتي که ديگر رفت به انتظار آمدنش نشستم وقتي ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتم وقتي اوتمام شد من اغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگي کردن مثل تنها مردن
 
 
 
عشق نمي پرسه اهل کجايي ، فقط ميگه تو قلب من زندگي مي کني . عشق نمي پرسه چرا دور هستي فقط ميگه هميشه با من هستي . عشق نمي پرسه که دوستم داري فقط ميگه : دوستت دارم
 
درشهرعشق قدم ميزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خيلي تعجب کردم تاچشم کارمي کردقبربودپيش خودم گفتم يعني اين قدرقلب شکسته وجودداره؟يکدفعه متوجه قلبي شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهاي روي قبرراکنارزدم که براش دعاکنم واي چي ميديدم باورم نميشه اون قلبه همون کسيه که چندساله پيش دله منو شکسته بود
 
 
 
 سرکلاس دو خط سياه موازي روي تخته کشيد!! خط اولي به دومي گفت ما مي توانيم زندگي خوبي داشته باشيم ..!! دومي قلبش تپيد و لرزان گفت : بهترين زندگي!!! در همان زمان معلم بلند فرياد زد : " دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند" و بچه ها هم تکرار کردند: ....دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند مگر آنکه يکي از آن دو براي رسيدن به ديگري خود را بشکند !!
 
 
 
 
عشق تنها براي يک بار مي ايد و براي تمام عمرش مي ايد عشق همان بود که به تو ورزيدم حقيقتا همان يک بار حقيقتا همان يک بار و از بس بدان اويختم تا هميشه همه ي زندگي ام با ان بيش خواهد رفت بس تا هميشه عا شقت مي مانم
 
 
 
 
اگه روزي شاد بودي، بلند نخند كه غم بيدار نشه و اگه يه روز غمگين بودي، آرام گريه كن تا شادي نااميد نشه اگر میدانستی که چقدر دوستت دارم هیچ گاه برای امدنت باران را بهانه نمی کردی رنگین کمان من
 
 
از کسی که دوستش داری ساده دست نکش. شايد ديگه هيچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن .چون شايد هيچ وقت ،هيچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشد  
 

روي تخته سنگي نوشته شده بود: اگر جواني عاشق شد چه کند؟ من هم زير آن نوشتم: بايد صبر کند. براي بار دوم که از آنجا گذر کردم زير نوشته ي من کسي نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بي حوصلگي نوشتم: بميرد بهتر است. براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم. انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد. اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...

 

هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا می شکند

 

اي بسته به تارو پودم من لايق عشق تو نبودم عشقي که نهفته در دلم بود در راه محبت تو کم بود

 

بچه بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم نهايت هر چيزي همين 10 تا بود از بابا بستني که مي خوا ستم10 مي خواستم مامانو 10 تا دوست داشتم خلا صه ته دنيا همين 10 تا بود و اين 10 تا خيلي قشنگ بود حالا نمي دونم که دنيا چقدره نهايت دوست داشتن چندتاست ده تا بستني هم کفافمو نمي ده خيلي هم طمعه کار شده ام اما مي خوام بگم دوستت دارم مي دوني چقدر؟ به اندازه همون ده تاي بچگي

 

انقدر از زندگاني دلگير و دلسردم که روزي اگر بميرم مر گ خود را جشن مي گيرم

 

زندگي شهد گلي است که زنبور زمانه مي مکدش انچه مي ماند عسل خاطره ها ست

 

هميشه کسي رو انتخاب کن که اونقدر قلبش بزرگ باشه که نخواهي براي اينکه تو قلبش جا بگيري خودت رو کوچک نکني

 

به چشمانت بياموز ؛که هرکس ارزش ديدن نداردبه دستانت بياموز ،که هرگل ارزش چيدن نداردبه قلبت بياموز که هر کس کنج آن جايي ندارد

 

اگر مدیر بودم یکی از شرایط ثبت نام را عشق می گذاشتم اگر دبیر ریاضی بودم عشق را با عشق جمع می کردم اگر معمار بودم قصری از عشق می ساختم اگر سارق بودم فقط عشق می دزدیدم اگر بیمار بودم تنها شربتی که می نوشیدم فقط شربت عشق بود اگر درجه دار بودم فقط به عشق سلام می دادم اگر پلیس بودم هرگز عشق را جریمه نمی کردم اگر خلبان بودم در اسمان عشق پرواز می کردم اگر دبیر ورزش بودم به بچه ها می گفتم با عشق نرمش کنید اگر خواننده بودم فقط از عشق می خواندم اگر ناخدا بودم همیشه در ساحل عشق لنگر می انداختم اگر نجار بودم عشق را قاب می گرفتم

 

زندگی چیست؟ زندگی مانند اتوبوس شلوغی است که جایی برای نشستن نیست و وقتی خلوت میشود و می خواهی بشینی راننده داد می زند پیاده شوید اخر خط است

 

در غرور اشک من همیشه یاد تو بود در سکوت سینه فریاد تو بود

 

چشم وقتی زیباست پرازاشک باشد اشک وقتی زیباست برای عشق باشد عشق وقتی زیباست برای توباشد تووقتی زیبا هستی که برای من باشی و ما هنگامی زیبا هستیم که برای هم باشیم

 

در این دنیا نکردم من کناهی فقط کردم به چشمانت نگاهی اگر باشد نگاه من گناهی مجازتم کن هر طور که خواهی

 

زندگی دو روز است یه روز با تو یه روز برعلیه تو ان روز که با توست مغرور نشو ان روزکه برعلیه توست نا امید نشو

 

می گن قسمت ٬ گفتم نه خواستن ٬ می گن قسمت نباشه خواستن بی ارزشه٬گفتم خب نمی خوام تا قسمت بی ارزش بشه اما...قسمت لعنتی!من خواستم که نخواهم اما نشد و خواستم ٬ ولی قسمت نخواست ومن ازقسمت شکست خوردم وقسمت با ارزش شد و من..

 

 به من ميگفت : آنقدر دوست دارم که اگر بگويي بمير مي ميرم . . . . . . . باورم نمي شد . . . . فقط براي يک امتحان ساده به او گفتم بمير . . . ! سالهاست که در تنهايي پژمرده ام کاش امتحانش نمي کردم

 

آغوش پارکينگي است که جريمه ندارد !!! بوسه تصادفي است که خسارت ندارد !!! . . . . . چيه دنبالم راه افتادي !؟

 

دختره از پسره پرسيد من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داري؟گفت نوچ؟گفت اگه بميرم برام گريه ميکني؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هيچي نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نيستي زيبا ترين هستي.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بميري برات گريه نميکنم چون من هم می میرم

 

می رسد روزي كه بي من روزها رو سر كني مي رسد روزي كه مرگ رو باور كني مي رسد كه تنها در كنار قبر من شعر هاي كهنه ام رامو به مو از بر كني

 
 
 
 
 

 

 



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 566
|
امتیاز مطلب : 86
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 594
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل
  •  

    عشق====>سرکاريه ... محبت====>تظاهره ... مهربوني====>مسخرست ... وفا====>مرده ...

  • عهدوپيمون====>دلخوشيه ... عاطفه====>تموم شده ... مهر====> مدرسه باز ميشه



:: موضوعات مرتبط: sms , ,
:: بازدید از این مطلب : 600
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران , ,
:: بازدید از این مطلب : 737
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 



:: موضوعات مرتبط: عکس بازیگران , ,
:: بازدید از این مطلب : 712
|
امتیاز مطلب : 88
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

سلام عزیزان من لطفا اگه با موضوعی خاصی یا مطلبی،sms در web من برخورد کردین خوشتون نیومد توهینی به دوستان ترک،رشتی،لر بود اینو بر بی ادبی من نزارین با تشکر عسل



:: بازدید از این مطلب : 734
|
امتیاز مطلب : 124
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

آیا دوست و همسر خوبی برای شریک زندگیتان هستید ؟

 

۱) بیش از همه دوست دارید به کجا سفر کنید؟

الف) پکن: رجوع شود به سوال ۲

ب) توکیو : رجوع به سوال ۳

پ) پاریس : رجوع به سوال۴

۲) آیا تا به حال با دیدن فیلم ترحم انگیزی به گریه افتاده اید؟!

الف) بله : رجوع به سوال ۴

ب) خیر : رجوع به سوال ۳

۳) اگر با نامزدتان قرار داشته باشید و او یک ساعت بعد هم سر قرار نیاید چه کار می کنید؟!

الف) نیم ساعت دیگر صبر می کنید : رجوع به سوال ۴

ب) فوری از محل قرار می روید : رجوع به سوال ۵

پ) آنقدر صبر می کنید تا بیاید : رجوع به سوال ۶

۴) آیا دوست دارید به تنهایی به سینما بروید؟

الف) بله : رجوع به سوال ۵

ب) خیر : رجوع به سوال۶

۵) اگر در ابتدای آشنایی با نامزدتان او بخواهد دست شما را بگیرد چه واکنشی نشان می دهید؟

الف) از این کار امتناع می کنم : رجوع به سوال ۶

ب) برای مدت کوتاهی دستش را می گیرم: رجوع به سوال ۷

پ) پیشنهادش را قبول می کنم و دستش را می گیرم: رجوع به سوال ۸

۶) آیا شما فرد شوخ طبعی هستید؟

الف) بله : رجوع به سوال ۷

ب) خیر : رجوع به سوال ۸

۷) به نظرتان مدیر توانایی هستید؟

الف) بله : رجوع به سوال ۹

ب) خیر : رجوع به سوال ۱۰

۸) اگر امکان داشت دوباره به دنیا بیایید دوست داشتید چه جنسیتی داشته باشید؟

الف) مرد : رجوع به سوال ۹

ب) زن : رجوع به سوال ۱۰

پ) اهمیتی ندارد : شخصیت نوع ۴

۹) آیا در آن واحد بیش از یک دوست صمیمی دارید؟

الف) بله : شخصیت نوع ۲

ب) خیر : شخصیت نوع ۱

۱۰) آیا به نظرخودتان فرد باهوشی هستید؟

الف) بله : شخصیت نوع ۲

ب) خیر : شخصیت نوع ۳

————————————–

و اما پاسخ تست:

شخصیت نوع یک؛

به شما تبریک می گوییم:

شما برای همسرتان فرد بسیار جذابی هستید.

حتی از منظر او شما زیبایی چشم گیری دارید.

نه تنها ترکیب ظاهری زیبایی دارید بلکه شخصیت شوخ طبع و لطیفی دارید.

شما فرد فرهیخته ای هستید و می دانید که با همسرتان چگونه کنار بیایید و وقت تان را در اختیارش بگذارید.

به این ترتیب است که شما فرد دلخواه او به شمار می روید.

شخصیت نوع دو؛

کاملا” خوب:

شما به راحتی همسرتان را جذب می کنید

اما خودتان را به این راحتی در دام عشق گرفتار نمی کنید.

شوخ طبعی تان او را وادار میکند تا با شما کنار بیاید.

او از بودن در کنار شما احساس شادمانی بسیاری دارد.

شخصیت نوع سه؛

بد نیست:

شما نمی توانید به خوبی نامزدتان را به خود جذب کنید.

اما خصوصیات جالب توجهی دارید که او بتواند با تکیه بر انها با شما کنار بیاید.

سعی منید برای مشاهده امور مختلف دیدگاه یگانه ای داشته باشید.

شما در چشم دوستانتان فردی کاملا صمیمی هستید.

شخصیت نوع چهار؛

مواظب باشید:

شما نمی توانید نامزدتان را به خود جذب کنید

چرا که دانش و ارزشهای غریزی انسانی والایی برخوردار نیستید.

گاهی مواقع از خودتان بی تفاوتی هایی نشان می دهید به همین دلیل است که مورد پسند همسرتان نیستید



:: موضوعات مرتبط: تست روانشناسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 756
|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

حال شاید شما بپرسید، این نیاز را چگونه باید در وجود خودمان بشناسیم تا ازدواج کنیم… آیا اصلاً چنین احساسی در ما به وجود می آید یا نه؟ تست های زیر را پاسخ دهید تا متوجه شوید که در وجودتان چنین میلی دارید یا خیر؟

۱- آیا زمانی که مادر و پدری را به همراه فرزند کوچکشان می بینید، غبطه می خورید؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات


۲- آیا زمانی که یک زوج جوان را در حال خنده می بینید، افسوس می خورید؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات


۳-آیا همچون گذشته از اوقات تنهایی تان لذت می برید؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات


۴- زمانی که در جمع دوستان متاهل هستید،به خود می گویید که ای کاش من هم متاهل بودم؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات


۵-آیا شده که تا به حال حضور شخصی از جنس مخالف، شما را دگرگون کند؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات


۶- آیا تا کنون به این موضوع فکر کرده اید که تنهایی دیگر بس است؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات


۷-آیا تا کنون برایتان پیش آمده که شادی تان را بخواهید به کسی از جنس مخالف، انتقال دهید؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات


۸- آیا شما موسقی های آرام گوش می دهید؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات


۹- آیا شده زمانی که پشت ویترین یک فروشگاه هستید، احساستان به شما بگوید برای کسی هدیه ای بخرید؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات


۱۰- آیا رنگ زندگی برای شما تغییر کرده است؟ امیدواریم که حضور شخصی زندگی تان را دگرگون کند.
الف) بله
ب) خیر
ج)گاهی اوقات


۱۱- آیا شده در چند ماه اخیر، لبخند فردی، امید را در دلتان زنده کند و نگاه شما به زندگی تغییر کند؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات


۱۲- زمانی که پدر مادرتان می گویند، دیگر زمان ازدواج فرا رسیده است، اخم نمی کنید؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات


۱۳- آیا به تازگی در خیالتان مراسم خواستگاری را مرور می کنید؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات


۱۴- آیا اخیرا برایتان پیش آمده عاشق کسی شده باشید، اما حجب و حیا اجازه ندهد، آن را با او در میان بگذارید؟
الف) بله
ب) خیر
ج) گاهی اوقات

نتیجه:
اگر از ۱۴ پرسش بالا به ده گزینه پاسخ بلی داده اید، به این معنی است که نیاز به ازدواج در وجودتان احساس شده است و اگر به ده گزینه پاسخ خیر داده اید، به این معنی است که نیاز به ازدواج هنوز در وجودتان احساس نشده است و اگر به هفت گزینه پاسخ گاهی اوقات داده اید به این معنی است که هنوز سر در گم هستید و نمی دانید که باید ازدواج کنید یا نه، همچنان مجرد بمانید.



:: موضوعات مرتبط: تست روانشناسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 904
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

تست:

٫ در جنگل ، در حال قدم زدن با شخصی هستید، شخص همراه شما کیست؟

۲٫ باز هم در جنگل، قدم می زنید. حیوانی را می بینید.میتوانید بگویید چیست؟

۳٫ چه تعامل یا ارتباطی بین شما و آن حیوان ایجاد می شود؟

۴٫ به اعماق جنگل می روید.وارد محوطه ای بدون درخت می شوید و در مقابل خود، خانه رویایی و ایده آلی را که در ذهن داشتید می بینید آنرا توصیف کنید؟

۵٫ آیا دور خانه شما نرده یا توری وجود دارد؟

۶٫ وارد خانه می شوید. به اتاق ناهارخوری می روید و میز ناهار خوری را می بینید.توضیح دهید روی میز و دور و بر آن چه می بینید؟

۷٫ از در پشت خانه خارج می شوید. بر روی چمنها یک فنجان قرارگرفته است.جنس فنجان از چیست(سرامیک،شیشه،کاغذ،چینی و . . .)؟

۸٫ با فنجان چه می کنید؟

۹٫ در حاشیه و اطراف خانه قدم می زنید و خود را کنار آب می بینید، آبی که می بینید چه نوع است(دریا،اقیانوس،نهر،رودخانه،دریاچه و . . .)؟

۱۰٫ چگونه از روی آب می گذرید؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ های خود را با بررسی های زیر مقایسه کنید :

۱٫ همراهی که از او نام بردید، و با شما قدم می زند،مهم ترین فرد زندگی شماست.

۲٫ اندازه حیوانی که در جنگل می بینید، بیانگر حجم مشکلات شخصی شماست.

۳٫ ارتباطی که با حیوان برقرار میکنید و اعمالی که انجام می دهید نشان می دهند که به چه شیوه با مشکلات خود(مثبت یا منفی) برخورد خواهید کرد.

۴٫ اندازه خانه رویایی شما، تعیین کننده مقدار انگیزه و هدف شما در حل مشکلات و مسائل است.

۵٫ اگر هیچ نرده یا حصاری دور خانه رویایی خود در نظر نگرفته اید، نشان می دهید که شخصیت آزادی دارید و همیشه از مردم استقبال می کنید و به آنها خوشامد می گویید. به عکس، حضور نرده، نمایشگر شخصیت بسته و محدود شماست،شما ترجیح می دهید که افراد، سرزده به دیدن شما نیایند.

۶٫ اگرپاسخ شما،شامل خوراک،افراد و یا گلها نیست،از زندگی،کاملا ناراحت هستید.

۷٫ دوام و پایداری جنسیت فنجان انتخاب شده توسط شما،پایداری رابطه شما و شخص نامبرده در سوال اول را نشان می دهد.

۸٫ نحوه کار شما با فنجان، نشانگر طرز تفکر شما نسبت به شخص سوال اول است.

۹٫ اندازه و حجم آبی که می بینید،بیانگر عاطفه و احساسات شماست.

۱۰٫ میزان خیس شدن شما،هنگامی که از آب عبور می کنید، اهمیت ارتباطات و روابط عاطفی شما را نشان می دهد.

 



:: موضوعات مرتبط: تست روانشناسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 819
|
امتیاز مطلب : 104
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل
تصور کنید در بیابان خشک و بی پایانی در حال راه رفتن هستید خسته،گرسنه،تشنه،پس از 5 ساعت پیاده روی......ناگهان ساختمان مجلل و با شکوهی در جلوی شما ظاهر می‌شود.

1.ساختمانی که جلوی شما ظاهر شده است چیست؟

الف-یک قصر    ب- یک موزه    ج-یک هتل    د-یک بنای مذهبی (مسجد-کلیسا-......)

2.شما از چه طریقی وارد ساختمان می‌شوید؟

الف-پنجره    ب- در        ج- بالکن         د- تونل زیر زمینی

 وقتی وارد ساختمان شدید آن را بسیار مجلل و باشکوه می یابید......ناگهان صدای در زدن می‌شنوید...در را باز می‌کنید و کسی را می‌بینید که واقعاً می‌خواستید با او باشید.

 

3. آن شخص کیست؟

به گشتن ادامه می‌دهید...پلکانی را می‌بینید که به طبقه بالا می‌رود.


 4.مارپیچی است یا مستقیم؟

از پلکان بالا می‌رویم تعداد پله ها را می‌شمارید.

 

5.چند پله بود؟(هر عددی از یک تا بی نهایت)

بعد وارد اتاقی می‌شوید..........

 

6.دلتان می‌خواهد این اتاق چقدر بزرگ باشد؟

الف-به اندازه یک آکواریوم 

ب-به اندازه یک اتاق معمولی  

ج-به اندازه یک جنگل 

 د-به اندازه  اقیانوس آرام

 

7.دلتان می‌خواهد رنگ دیوار اتاق چه باشد؟

الف-قرمز    ب-سیاه و سفید      ج- ارغوانی      د-زرد یا پرتقالی      و-رنگ های رنگین کمان

 

یک میز جلوی شما ظاهر می‌شود...

8.آیا گرد- مربع- مثلث یا بدون شکل خاصی است؟

و ظرفی با 5 میوه روی آن قرار دارد: گیلاس- سیب- کیوی- طالبی-هندوانه

 

9.یک میوه را انتخاب کنید.......

میوه ای که انتخاب کرده اید شما را به یاد این شخص می‌اندازد...

10.نام او را بنویسید.

 

11.شما میوه را برمی‌دارید و.........

الف-بلافاصله آن را می‌خورید.

ب- قسمت کرم خورده را می‌ برید و قسمت سالمش را می‌خورید.

ج-آن را می‌برید و داخلش را می‌بینید که کرم خورده است و....بعد به خوردنش ادامه می‌دهید

د-اگر کرم خورده باشد تمامش را دور می‌اندازید

 

از آن ساختمان خارج می‌شوید و 5 حیوان را می‌بینید.موش- آهو- اسب- دلفین- فیل

12.این حیوانت را به ترتیب اولویت که برایتان دارند رده بندی کنید..

 

 جواب:

1.نشان دهنده چیزی است که شما بیشتر از بقیه چیزها دنبال آن هستید.

قصر:ثروت           موزه:حرفه و شغل                    هتل:خانه و عشق   

مکان مذهبی:اعتقادات یا زمینه رشد روحی و روانی شماست

 

2.نشان دهنده نوع زندگی  است که به دنبال آن هستید.

پنجره:زندگی سرشار از رویدادهای پیش بینی نشده و شگفت انگیز

در:زندگی آرام و امن

بالکن:زندگی مسالمت جویانه و عاشقانه

تونل زیر زمینی:زندگی خطرناک ولی معنی دار پر از تجربه های متفاوت

 

3.فردی که پشت در می‌بینید همان کسی است که شما در رویارویی با مشکلات زندگی می‌توانید کاملاً به او اعتماد کنید.

 

4.پلکان نشانه زندگی عشقی شماست پیچ در پیچ ولی زیبا - مستقیم معمولی ولی خسته کننده

 

5.تعدا پله ها:تعداد تلاشهایی که شما امیدوارید برای برقراری رابطه تان به عمل آورید.

 

6.اندازه اتاق:میزان ماجراجویی هر چه کوچک باشد یعنی شما آدم محافظه کاری هستید

 

7.رنگ اتاق شخصیت شماست:

قرمز:احساساتی و پر شور      سیاه و سفید:منطقی       ارغوانی:ماجراجو

 زرد و پرتقالی:شادمان و سرحال     رنگین کمان:شما در مورد این که واقعاً چه هستید شک دارید

 

8.شکل میز:زاویه دید شما را نسبت به چیزها یا موقعیت ها نشان می دهد.

مربع:ثابت و منصفانه

گرد:شما می‌خواهید چیزها را از دیدگاه و نقطه نظر بسیاری افراد دیگر ببینید

مثلث:شما می‌خواهید مبتکر و اصلی باشید

بی شکل:شما آدم بی اراده ای هستید و همیشه طفره می‌روید

 

9.میوه ها نشانگر این هستند که شما به دنبال چه نوع دوستانی می گردید میوه های بزرگتر نشانگر این هستند که نمود فیزیکی و ظاهری برای شما بیشتر اهمیت دارد و میوه های کوچکتر به معنی این هستند که شخصیت افراد برای شما مهم است.

 

10.این شخص نشانگر نوع دوستانی است که شما به دنبال او هستید.

 

11.چگونگی خوردن میوه نشانگر این است که شما چگونه با دیگران رفتار می‌کنید.

الف:یعنی شما کینه ای از دیگران به دل نمی‌گیرید

ب:یعنی شما فقط نکات مثبت دوستانتان را می‌پذیرید و از پذیرفتن نکات منفی آنها سرباز می زنید

ج:خوردن آن علیرغم کرم خوردگی یعنی نقاط قوت و ضعف دیگران را می پذیرید

د:دور انداختن یعنی شما آدم بی رحمی هستید.

 

12. 5 حیوان:

دلفین:شغل و حرفه               فیل:خانواده

اسب:عشق                       موش:انتظار و احترام

آهو: دوستان شما و چیزهایی که به آن توجه دارید است.


:: موضوعات مرتبط: تست روانشناسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 805
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد